تو را من اولین باری که دیدم
شنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ |
قلم |
۰ نظر
تو را من اولین باری که دیدم
چنان آهوی وحشی من رمیدم
تمام راه دنیا را دویدم
به مهتاب شب دنیا رسیدم
به او گفتم " نمی خواهم تو را آه
دل من یافت ماهش را، در این ماه"
شنید ماه جهان این گفته ها را
کمی خندید و گفت ناگفته ها را
"بدان من از سیاهی پر غبارم
و این نور از شهم، خورشید دارم "
تو هم مجنون یک لیلی نگاری
بگو، نور از کجا کرده ست عاری
سری جنباندم و گفتم به محنت:
"که ماه من ندارد بر تو رغبت
اگر در بند طوفان است و در تب
برای من شکفته در دل شب
تورا هرگز نبوده عاشقی، ماه
ولی ماه من از عشقم، شده ماه"
اکرم احمدی
کتاب طلوع یک رویا
- ۰۳/۰۵/۲۷