شعر و داستان

شعر و داستان
نویسندگان

وقت کوچیدن

يكشنبه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۲:۲۱ ب.ظ | قلم | ۰ نظر

وقت کوچیدن بود
ته دهلیز زمان
پشت آونگ نگاری ز صدا
همسفرها همه جولان بسته 
و شبی سرد در این حسرتها
ناگهان در دل خاک افتادم
قفس تن به زمین رفت و صدایی می گفت:
"ای پرنده پیِ پرواز پرت را بگشا مرگ رسید"
جرعه ای از نفسم را خوردم
و دگر هیچ نفهمیدم من
چون پرنده پی پرواز شدم
لب یک طاقچه منزل کردم
روی آیینه ی اعمال خودم را دیدم
چه عجیب و چه غریب
در پی موسم هجرت بودم
اکرم احمدی

  • قلم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی