شنبه, ۱ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۳۹ ب.ظ
اکرم احمدی

ای مهرتو درجان ها،آغوش توبستان ها
من درشب هجرانت ،دردام شبستان ها
گویند حذر باید از روی تو ای ماهم
دوری نگه باید از چشم تو ای شاهم
گویند که زنجیرست آن زلف پریشانت
درحجله یک حوراست، آن صورت عریانت
آشفته ی تنهایم ،درحجله ی جانی تو
عریانی روحم را، تن پوش نهانی تو
گم گشته آن رویم ،دل بسته به یک مویم
ای شب تو بدان این را آغوش که راجویم
او آتش جان ها هست نزدیک نشوجانا
این حرف رقیبانست دوری نکنم یارا
گرآتش جان هایی پس این خنکی ازچیست
من مست گلستانم، این بوی گلاب ازکیست
شاعر: اکرم احمدی
۰۳/۱۰/۰۱
۰
۰
اکرم احمدی