نوشین لبم در خواب خوش، بیتاب رویش گشته ام 

آذین زدم شب را به دل، مدهوش مویش گشته ام

دانم که در خوابست و من عاقلترین دیوانه ام

بی تاب او، بیخواب او، آواره ی میخانه ام

من با شراب چشم او مستانه ی بوسیدنم
در بستر تاریک شب امشب غزل آبستنم

 

اکرم احمدی ، کتاب طلوع یک رویا